کیان مهرکیان مهر، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

کودک بهشتی

به خودت هم نگاهی بنداز

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود ،   دوم اینکه سیگار می کشید   و سوم اینکه تهوع آور بود چون در آن سن و سال زن داشت !  چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ، آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم و تازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد .                   ( دکتر شریعتی )             &nbs...
20 مرداد 1393

مواظب خودت باش

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمی گرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمی گرده.. به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی می فهمی رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏ برد و از میانشان می‏ گذرد از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی. به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن. به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد . به یک‏جایی ا...
20 مرداد 1393

قدر خانواده ات را بدان

با مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم اووه !! معذرت میخوام ... من هم معذرت میخوام  , دقت نکردم ما خیلی مؤدب بودیم ، من و این غریبه  , خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم  اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم    كمی بعد ازآنروز، در حال پختن شام بودم.دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همینكه برگشتم به اوخوردم وتقریبا" انداختمش با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار “     قلب کوچکش شکست و رفت   نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم   وقتی توی رختخوابم بیدار بودم صدای آرام خدا در درونم گفت:  وقتی با یك غریبه برخورد...
2 تير 1393

نامه یک مادر به فرزندش

  فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن. اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم. اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها و بارها با عشق گوش فرا دادم . اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم. برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برای...
2 تير 1393

داستان ماهی کوچولو و ما آدمها

 ماهی مون هی می خواست یه چیزی بهم بگه . تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه . دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسته شد و خوابیـــد . دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.  الان چند ساعته بیدار نشده  یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده  و خودشو زده به خواب... .    این داستان رفتار بعضی از آنهایی است که کنارمونند. دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی ما رونمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با ما  می کنند .   ...
21 ارديبهشت 1393

عقل زن کامل نیست

  مادر کودکش را شیر می دهد و کودک ازنور چشم مادر خواندن و نوشتن می آموزد وقتی کمی بزرگ شد کیف مادر را خالی می کند تا بسته سیگاری بخرد بر استخوان های لاغر و کم خون مادر راه می رود تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود وقتی برای خودش مردی شد پا روی پا می اندازد و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید: عقل زن کامل نیست و به افتخار این سخن مگس ها و گارسون ها کف طولانی می زنند! "سعاد الصباح" ...
14 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک بهشتی می باشد